از سوى دیگر از آن جا كه یكى از مقاصد آفرینش؛ هدایت مردم به راه راست است؛ خداى مهربان پس از رحلت پیغمبر(ص)، براى نگهبانى دین و هدایت مردم، باید امام و پیشوایى تعیین كند و مردم را به عقل خودشان - كه بیشتر اوقات مغلوب هوا و هوس مىشود - وانگذارد و همانطور كه پیغمبر را به همه نیازمندىها و درمان تمام دردهاى فردى و اجتماعى بشر، آگاه نموده، او را از هرگونه اشتباه و خطا، مصون و محفوظ داشته است؛ باید به امام و پیشواى دینى نیز علم و عصمت مرحمت فرماید.
با این دلیل عقلى، روشن مىشود كه براى هدایت مردم و حفظ و حراست دین و اجراى مقررات آن پس از رحلت پیغمبر(ص)، باید امامى از جانب خداى متعال تعیین شود.
این دلیل عقلى با دلیل نقلى نیز همراه گشته است؛ چرا كه پیامبر اكرم(ص) از همان ابتداى رسالت، نسبت به مسأله خلافت و جانشینى خود حساس بود و در همان سالهاى آغازین رسالت، حضرت على(ع) را به عنوان وزیر و وصى خود برگزید و در طول عمر مبارك خود، بارها به این مسأله تصریح فرمود. گوشهاى از آیات و روایاتى كه شیعه به وسیلهى آنها، وصایت و جانشینى حضرت على(ع) را اثبات مىكند و بسیارى از علماى اهل سنت هم به آنها معترفاند، بدینگونه است:
1-. آیه ولایت:
بسیارى از مفسران اهلسنت، مانند فخررازى در تفسیر كبیر، زمخشرى در كشاف، طبرى در تفسیر خود و سیوطى در الدر المنثور، به این نكته اعتراف دارند كه آیه ولایت (سوره مائده، آیه 55) در شأن حضرت على(ع) است كه در حال نماز، انگشترى خود را به مستمندى بخشید.
فخر رازى در تفسیر خود چنین نقل مىكند: [پیامبر(ص) كه شاهد بخشیده شدن انگشتر حضرت على(ع) در حال ركوع به فرد سائل بود، از خداوند خواست همچنان كه دعاى حضرت موسى(ع) را مستجاب كرد و به او وزیرى از اهلش عطا كرد - كه باعث تقویت او شد -، براى آن حضرت(ع) نیز وزیرى از اهلش قرار دهد. هنوز دعاى پیامبر اكرم(ص) به پایان نرسیده بود كه این آیه نازل شد]. التفسیر الكبیر، ج 12، ص 26.
فخر رازى در تفسیر خود چنین نقل مىكند: [پیامبر(ص) كه شاهد بخشیده شدن انگشتر حضرت على(ع) در حال ركوع به فرد سائل بود، از خداوند خواست همچنان كه دعاى حضرت موسى(ع) را مستجاب كرد و به او وزیرى از اهلش عطا كرد - كه باعث تقویت او شد -، براى آن حضرت(ع) نیز وزیرى از اهلش قرار دهد. هنوز دعاى پیامبر اكرم(ص) به پایان نرسیده بود كه این آیه نازل شد]. التفسیر الكبیر، ج 12، ص 26.
2- حدیث یوم الدّار:
این حدیث در بسیارى از كتابهاى تاریخ اهل سنت؛ مانند: تاریخ طبرى (ج 1، ص 543 - 542)، تاریخ الكامل ابن اثیر (ج 2، ص 582) و البدایة والنهایة ابن كثیر(ج 3، ص 40) با تفاوتهایى در نقل وارد شده است.
مضمون حدیث از این قرار است: [اوایل بعثت كه آیه [وانذر عشیرتك الاقربین]؛ شعراء (26)، آیه 214. نازل شد؛ پیامبر اكرم(ص) جلسه میهمانى مركب از خویشان خود ترتیب داد و در آن جا رسالت خود را اعلام كرد و فرمود: [فایكم یؤازرنى على هذاالامر على ان یكون اخى و وصیى و خلیفتى فیكم]؛ [كدام یك از شما مرا در این كار كمك كار است تا برادر من و وصى من و جانشین من در میان شما باشد].
سه مرتبه این مطلب را تكرار فرمود و در هر مرتبه غیر از حضرت على(ع)، هیچ كس اعلام موافقت نكرد. سرانجام پیامبر اكرم(ص) در پایان مرتبه سوم فرمود:
[ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیكم فاسمعوا له واطیعوا]؛ [این شخص (حضرت على(ع[ برادر من، وصى من و جانشین من در میان شما است، پس سخنان او را گوش فرا دهید و از او اطاعت كنید].
خویشان پیامبر اكرم(ص) در حالى كه برخاسته بودند و مىخندیدند، رو به ابوطالب كرده، با لحنى مسخرهآمیز گفتند: او (پیامبر(ص[ به تو فرمان داد كه از پسرت اطاعت كنى و سخنانش را گوش فرادهى] تاریخ طبرى، ج 1، ص 543 - 542..
جالب توجه این جا است كه برخى از تاریخنویسان اهل سنت (مانند ابنكثیر در البدایة والنهایة، كه این حدیث را مخالف عقیده خود دیدهاند)، دست به تحریف حدیث زده و به جاى كلمات [وصیى و خلیفتى] عبارت [كذا و كذا] (یعنى چنین و چنان) را آوردهاند و راویان حدیث را متهم به ضعف و تشیّع كردهاند البدایة والنهایة، ج 3، ص 40..
[ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیكم فاسمعوا له واطیعوا]؛ [این شخص (حضرت على(ع[ برادر من، وصى من و جانشین من در میان شما است، پس سخنان او را گوش فرا دهید و از او اطاعت كنید].
خویشان پیامبر اكرم(ص) در حالى كه برخاسته بودند و مىخندیدند، رو به ابوطالب كرده، با لحنى مسخرهآمیز گفتند: او (پیامبر(ص[ به تو فرمان داد كه از پسرت اطاعت كنى و سخنانش را گوش فرادهى] تاریخ طبرى، ج 1، ص 543 - 542..
جالب توجه این جا است كه برخى از تاریخنویسان اهل سنت (مانند ابنكثیر در البدایة والنهایة، كه این حدیث را مخالف عقیده خود دیدهاند)، دست به تحریف حدیث زده و به جاى كلمات [وصیى و خلیفتى] عبارت [كذا و كذا] (یعنى چنین و چنان) را آوردهاند و راویان حدیث را متهم به ضعف و تشیّع كردهاند البدایة والنهایة، ج 3، ص 40..
3-11. حدیث منزلت:
این حدیث در كتابهاى حدیثى معتبر نزد اهل تسنن؛ مانند: صحیح بخارى (كتاب بدء الخلق در باب مناقب حضرت على(ع) و در باب غزوه تبوك)، مسند احمد بن حنبل (ج 1، ص 174)، مسند ابو داود (ج 1، ص 28)، خصائص نسائى (ص 15 و 16)، صحیح مسلم (در كتاب فضائل الصحابة)، صحیح ترمذى (ج 2، ص 201) و نیز در بسیارى از كتابهاى تاریخ اهل سنت، مانند: طبقات ابن سعد (ج 1، قسم اول، ص 14 و 15)، تاریخ بغداد (ج 4، ص 71)، تاریخ طبرى (ج 2، ص 368) و بسیارى دیگر از كتابهاى اهل سنت وارد شده است.
ماجراى این حدیث، بدینگونه است: حضرت پیامبر اكرم(ص) در غزوه تبوك، به همراه بسیارى از اصحابش از مدینه خارج شدند و به سمت رومیان به راه افتادند. براى این كه مدینه از رهبر خالى نماند، حضرت على(ع) را به جاى خود در مدینه گذاشتند. برخى از اصحاب زبان به طعنه گشوده، و گفتند: پیامبر(ص)، على را در مدینه گذاشت تا مواظب زنان و بچهها باشد.
حضرت على(ع) به پیامبر اكرم(ص) شكایت برد و آن حضرت(ص) در آن هنگام این جمله تاریخى را فرمود:[انت منى بمنزلة هارون من موسى الا أنه لا نبىّ بعدى]؛ [منزلت تو نسبت به من مانند منزلت هارون نسبت به موسى است، با این تفاوت كه بعد از من پیامبرى نیست].
این نكته براى همگان واضح است كه هارون، وصى موسى بود. از ظاهر بعضى از كتابهاى اهل سنت چنین برمىآید كه این حدیث، در موارد مختلفى غیر از مورد یاد شده نیز بیان شده است. فضائل الخمسه، ج 1، ص 316 - 299.
4-. حدیث غدیر:
این نكته براى همگان واضح است كه هارون، وصى موسى بود. از ظاهر بعضى از كتابهاى اهل سنت چنین برمىآید كه این حدیث، در موارد مختلفى غیر از مورد یاد شده نیز بیان شده است. فضائل الخمسه، ج 1، ص 316 - 299.
4-. حدیث غدیر:
این حدیث در بسیارى از منابع روایى و تاریخى اهل سنت آمده است. مرحوم میرحامد حسین در جلد اول عبقاتالانوار، تواتر این حدیث در نزد اهل سنت را ثابت كرده است.
مرحوم علامه امینى در جلد اول كتاب الغدیر، از 110 تن از اصحاب پیامبر اكرم(ص) نام مىبرد كه راوى این حدیث بودهاند. الغدیر، ج 1، ص 61 - 14. همچنین از 82 تابعى یاد مىكند كه این حدیث را روایت كردهاند. همان، ص 72 - 62. علاوه بر این از 360 تن از علماى اهل سنت از قرن دوم تا قرن چهاردهم، نام مىبرد كه این حدیث را در كتابهاى خود آوردهاند. همان، ص 151 - 73. سرانجام از 26 تن از علماى اهل سنت و شیعه نام مىبرد كه تألیفات مستقلى در باب حدیث [غدیر] و طرق آن داشتهاند. همان، ص 157 - 152.
ماجراى این حدیث از قرار زیر است: وقتى كه پیامبر اكرم(ص) با تعداد زیادى از اصحاب خود - كه آنان را تا 120 هزار تن ذكر كردهاند - از آخرین سفر حج خود (حجةالوداع)، به مدینه باز مىگشت؛ این آیه بر آن حضرت(ص) نازل شد: [یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللَّه یعصمك من الناس]؛ [اى رسول آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شد، به مردم ابلاغ كن و اگر آن را ابلاغ نكنى، در حقیقت رسالت خدا را ابلاغ نكردهاى [و از مردم نترس كه] خدا تو را از مردم حفظ خواهد كرد].
با نزول این آیه، پیامبر اكرم(ص) در مكانى به نام غدیر خم - كه راه كاروانهاى مختلف از هم جدا مىشد - فرمان توقف داد و امر كرد منبرى از چوب محملهاى شتران، براى آن حضرت(ص) فراهم كردند. آن گاه به روى منبر رفته فرمود: [الست اولى بالمؤمنین من انفسهم]؛ [آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [به تصرف در امورشان ]نبودم].
همه گفتند: آرى، اى رسول خدا آن گاه آن حضرت(ص) در حالى كه دست حضرت على(ع) را بالا گرفته بود، فرمود:
[من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم والِ من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اعن من اعانه واخذل من خذله]؛ [هر كس كه من مولاى او هستم، على هم مولاى او است. خدایا دوست بدار هر آن كس را كه على را دوست دارد و دشمن بدار هر آن كس را كه با او دشمنى كند. یارى كن هر آن كس را كه او را یارى كند و كمك كن هر كسى را كه به او كمك دهد و خوار ساز هر كس را كه او را خوار سازد].
بسیارى از مردم از شنیدن این جملات، خوشحال شدند و سپس دسته دسته نزد حضرت على(ع) رفته، به او تبریك گفتند. در میان این تبریك گویندگان، چهره عمر بن خطاب نیز به چشم مىخورد كه چنین تبریك گفت:[بخ بخ لك یا ابن ابى طالب اصبحت مولاى و مولى كل مسلم]؛ [مبارك باد بر تو اى پسر ابىطالب كه هماكنون مولاى من و مولاى هر مسلمانى گشتى].
پس از این ماجرا بود كه این آیه نازل شد: [الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دیناً]؛ [امروز دین شما را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم]. مائده (5)، آیه 3؛ مسند احمد، ج 1، ص 372؛ فضائل الخمسه، ج 1، ص 363 به نقل از: تاریخ بغداد، ج 7، ص 317.
علامه امینى در كتاب خود، از موارد بسیارى نام مىبرد كه حضرت على(ع) با استناد به حدیث غدیر، به مخالفان خود احتجاج مىكرد و از اصحاب پیامبر اكرم(ص) بر مضمون آن تأیید مىگرفت. پس از آن نیز، احتجاجات حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و بسیارى از شخصیتهاى بزرگ تاریخ اسلام، به این حدیث را نقل مىكند. الغدیر، ج 1، ص 196 - 159.
5- حدیث ثقلین:
با نزول این آیه، پیامبر اكرم(ص) در مكانى به نام غدیر خم - كه راه كاروانهاى مختلف از هم جدا مىشد - فرمان توقف داد و امر كرد منبرى از چوب محملهاى شتران، براى آن حضرت(ص) فراهم كردند. آن گاه به روى منبر رفته فرمود: [الست اولى بالمؤمنین من انفسهم]؛ [آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [به تصرف در امورشان ]نبودم].
همه گفتند: آرى، اى رسول خدا آن گاه آن حضرت(ص) در حالى كه دست حضرت على(ع) را بالا گرفته بود، فرمود:
[من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم والِ من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اعن من اعانه واخذل من خذله]؛ [هر كس كه من مولاى او هستم، على هم مولاى او است. خدایا دوست بدار هر آن كس را كه على را دوست دارد و دشمن بدار هر آن كس را كه با او دشمنى كند. یارى كن هر آن كس را كه او را یارى كند و كمك كن هر كسى را كه به او كمك دهد و خوار ساز هر كس را كه او را خوار سازد].
بسیارى از مردم از شنیدن این جملات، خوشحال شدند و سپس دسته دسته نزد حضرت على(ع) رفته، به او تبریك گفتند. در میان این تبریك گویندگان، چهره عمر بن خطاب نیز به چشم مىخورد كه چنین تبریك گفت:[بخ بخ لك یا ابن ابى طالب اصبحت مولاى و مولى كل مسلم]؛ [مبارك باد بر تو اى پسر ابىطالب كه هماكنون مولاى من و مولاى هر مسلمانى گشتى].
پس از این ماجرا بود كه این آیه نازل شد: [الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دیناً]؛ [امروز دین شما را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم]. مائده (5)، آیه 3؛ مسند احمد، ج 1، ص 372؛ فضائل الخمسه، ج 1، ص 363 به نقل از: تاریخ بغداد، ج 7، ص 317.
علامه امینى در كتاب خود، از موارد بسیارى نام مىبرد كه حضرت على(ع) با استناد به حدیث غدیر، به مخالفان خود احتجاج مىكرد و از اصحاب پیامبر اكرم(ص) بر مضمون آن تأیید مىگرفت. پس از آن نیز، احتجاجات حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و بسیارى از شخصیتهاى بزرگ تاریخ اسلام، به این حدیث را نقل مىكند. الغدیر، ج 1، ص 196 - 159.
5- حدیث ثقلین:
این حدیث در بسیارى از كتابهاى معتبر اهل سنت؛ مانند: صحیحمسلم، صحیح ترمذى (ج 2، ص 308)، خصائص نسائى (ص 21)، مستدرك حاكم (ج3، ص 109)، مسند احمد بن حنبل (ج 3، ص 17) آورده شده است.
این حدیث چنین است: پیامبر اكرم(ص) در روزهاى آخر زندگانى خود، به اصحاب چنین فرمود:
[انى اوشك ان ادعى فاجیب و انى تارك فیكم الثقلین كتاباللَّه عز وجل و عترتى. كتاباللَّه حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى، انهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض فانظرونى بم تخلفونى فیهما]؛ [[اى مردم ]نزدیك است كه از سوى پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت كنم. من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مىگذارم: یكى كتاب خداوند عز وجل و دیگرى عترتم را. كتاب خداوند ریسمان محكمى است كه از آسمان تا زمین كشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم مىباشند. این دو از هم جدا نمىشوند تا بر سر حوض [كوثر] بر من وارد شوند. پس ملاحظه كنید كه چگونه پس از من با آنها رفتار مىكنید] فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 - 44..
در این حدیث، پیامبراكرم(ص) اهلبیت خود را - كه طبق آیه تطهیر، حضرت على(ع) و فرزندانش مىباشند - عِدل قرآن قرار داده، از آنان به عنوان یك چیز گرانبها یاد كرده است. از این جا روشن مىشود كه پس از آن حضرت(ص)، تنها اهل بیت هستند كه مىتوانند مجرى احكام خداوند و قرآن باشند. برگرفته از: صفرى فروشانى، نعمتالله، غالیان، صص 232 - 238.
[انى اوشك ان ادعى فاجیب و انى تارك فیكم الثقلین كتاباللَّه عز وجل و عترتى. كتاباللَّه حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى، انهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض فانظرونى بم تخلفونى فیهما]؛ [[اى مردم ]نزدیك است كه از سوى پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت كنم. من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مىگذارم: یكى كتاب خداوند عز وجل و دیگرى عترتم را. كتاب خداوند ریسمان محكمى است كه از آسمان تا زمین كشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم مىباشند. این دو از هم جدا نمىشوند تا بر سر حوض [كوثر] بر من وارد شوند. پس ملاحظه كنید كه چگونه پس از من با آنها رفتار مىكنید] فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 - 44..
در این حدیث، پیامبراكرم(ص) اهلبیت خود را - كه طبق آیه تطهیر، حضرت على(ع) و فرزندانش مىباشند - عِدل قرآن قرار داده، از آنان به عنوان یك چیز گرانبها یاد كرده است. از این جا روشن مىشود كه پس از آن حضرت(ص)، تنها اهل بیت هستند كه مىتوانند مجرى احكام خداوند و قرآن باشند. برگرفته از: صفرى فروشانى، نعمتالله، غالیان، صص 232 - 238.